به زورِ نزیستهها
نویسنده: هنگامه الهیفرد
زمان مطالعه:4 دقیقه

به زورِ نزیستهها
هنگامه الهیفرد
به زورِ نزیستهها
نویسنده: هنگامه الهیفرد
تای مطالعه:[تا چند دقیقه میتوان این مقاله را مطالعه کرد؟]4 دقیقه
بعد از هر سانحهی هوایی، تنها راهِ پیبردن به سیرِ اتفاقاتی که منجر به بروز سانحه شده؛ بازکردن جعبهی سیاه است. جعبهی سیاه هواپیما سیاه نیست؛ نارنجی است. اما رازهای تاریک و روشنی را در خود نگه میدارد. جعبهی سیاه طوری ساخته میشود که در برابر صدماتِ شدید مقاوم باشد؛ آن را با لایهی نازکی از آلومینیوم و یک اینچ لایهی عایق محافظ در برابر حرارت میپوشانند و دور آن روکشی از جنس فولاد ضدزنگ یا تیتانیوم میکشند که در برابر خوردگی و پوسیدگی مقاوم شود.
میگویند علت نامگذاری جعبهی نارنجیرنگ ضبط اتفاقات هواپیما این بوده که در ابتدا این جعبهها را به رنگ سیاه میساختند، اما در گذر زمان و تغییر رنگ آنها، این نام همچنان رویشان باقی مانده. روایت دیگری هم وجود دارد که میگوید علت این نامگذاری آن است که تا قبل از بررسی، کسی نمیداند چه اطلاعاتی داخل جعبه وجود دارد و این نامشخصبودن، وَجه سیاهبودن آن را توجیه میکند.
جعبهی سیاه اما به هواپیماها اختصاص ندارد. هر مجموعهی منسجمی از سیستمها و افراد که برای رسیدن به مقصد مشترکی هممسیر شدهاند، سازوکاری برای ثبت داستانِ مسیر دارند که نشان دهند چه شد که به اینجا رسیدیم. وقایع اتفاقیه این سازوکار را در راهنگاری پیاده میکند. راهنگاریِ هر شماره از وقایع اتفاقیه جستاریست برآمده از تجربهی زیستهی سردبیر در زد و خورد با طوفانی از کلمات و تجربههایی که به خلق هر شماره ختم میشود. راهنگاری، جعبهی سیاه هر پرواز است که هواپیمایش گاهی اوج میگیرد و گاهی ارتفاع کم میکند؛ گاهی هم جایی بین زمین و آسمان معلق میماند تا کسی بیاید و در جهتیابی کمکش کند.
قلمزدن بهعنوان سردبیر وقایع اتفاقیه برای من چیزی دور از ذهن است. در نقطهای از زندگیام ایستادهام که در خودم قرابتی با هنر و فرهنگ نمیبینم و موقعیتم را سرتاپا تظاهر میدانم. اینجا کلماتی که در وقایع اتفاقیه منتشر میشوند، از جنس همان رازهای تاریک و روشنِ جعبههای سیاه پروازند. جستارها با لایهای از واقعیت، در برابر آسیبهای زمان و مکان عایق شدهاند تا سرد و گرم زندگی از ارزش آنها کم نکند. حفظ ارزش کلماتِ جستارهای وقایع اتفاقیه به همان اندازه دقت و مهارت میخواهد که بازکردن جعبهی سیاه پرواز و دسترسی به اسرارش. ویرگولها و نیمفاصلههای بین کلمات، همان تقتقِ کلیدها و دکمههای اتاق فرمان و سکوتِ حاکم بین خلبان و کمکخلبان است. میخواهم بگویم کوچکترین چیزها در انتشار هر شماره از وقایع اتفاقیه نقش دارد و توجه به آنها کار هرکسی نیست.
بااینکه راهنگاری این شماره هم باید پرده از اسرار مسیرِ انتشار بر دارد، نمیخواهم از این بگویم که چه شد که «خانم سردبیر» دیگر راهنگاری را نمینویسد و نیمفاصلهها را بالا و پایین نمیکند و با انگشتان جادوییاش کلمات را در هوا نمیچرخاند تا شماره صدوپانزدهم هم به خوبی و خوشی منتشر شود. کلمات این شماره از وقایع اتفاقیه، مثل همان هواپیمایی که جایی بین زمین و آسمان منتظر است، در هوا معلق مانده بودند و چشم به راه کسی بودند تا به آنها جهت دهد. اما اینبار، در غیاب خانم سردبیر، من مانده بودم و گردبادی از کلماتی که همگی منتظر فروکشکردن طوفان بودند.
سردبیرِ جدید با کلماتِ جستارهای شماره صدوپانزدهم زد و خوردهایی داشت؛ که گاهی خودش زخمی شد و گاهی کلمات را زخمی کرد. اما هرطور که بود، طوفان کلمات فرو نشست و در «خردهرنجهای هویتبخش» آرام گرفت. این شماره از وقایع اتفاقیه به موضوع «کار» اختصاص داده شده بود که در زیستنگاری آن از تنوعطلبی در کار و احساسات مختلفی که با کارکردن تجربه میکنیم، گفتیم و صحبت از لذتبردن از کارکردن را به قلم وقایعنگاران سپردیم. در حرفنگاری پروندهی ویژهی اعتیاد به کار را بررسی کردیم؛ در دیگرنگاری از فضیلتهای کارینکردن گفتیم و در روزنگاری به تغییر سیر مفهومی کار در طول زمان پرداخیتم. نورنگاری این شماره را به روایتی تصویری از خانهی دانشجویان اختصاص دادیم تا تلاشی باشد برای آشنایی مخاطبان وقایع اتفاقیه با سازمان دانشجویان.
جعبهی سیاه شمارهی صدوپانزدهم وقایع اتفاقیه بااینکه رازی را فاش نکرد اما تلاشی بود برای فرودآوردن کلمات معلق در هوا. اگرچه گردباد این شماره آرام گرفته، اما هنوز مفاهیمی هستند که جایی در میان افکار باقی ماندهاند و ما فرونشاندن آنها را به شما میسپاریم. به رسم هر راهنگاری، این شما و این «وقایع اتفاقیه؛ خردهرنجهای هویتبخش».

هنگامه الهیفرد
برای خواندن مقالات بیشتر از این نویسنده ضربه بزنید.
نظری ثبت نشده است.